مسئلهء چه کردن و چه نکردن،تابع مسئلهء فوری تری است که آنهم چگونه ماندن است.مسلمان و شیعه ماندن،حتّی برای آدم های آگاه و مترقّی و روشن،یک مسئولیّت و ضرورت است.
«خودتان و خانواده تان را از آتش جهنّم حفظ کنید»(سورهء تحریم،آیهء6)
«تجدید ساختمان طرز فکر مذهبی».اسلام در آغاز تکوین تاریخی – اجتماعی – اخلاقی – انسانی خود،تغذیهء بد شد و ما هنوز با اسلامی سر و کار داریم که مسمومیّت غذائی دارد:تغذیهء هندی،مجوسی،آتنی،اسکندرانی.یکی افتاد به فلسفه،دیگری به عرفان،آن یکی به رهبانیّت،یکی به بینش علمی،آن یکی به عقده در برابر فلاسفهءآتن،دیگری به عقده در برابر علمای هند و حتّی به عقده در برابر فلسفهء ایرانی.نیاز شدیدی به یک تجدید بنای بنیادی احساس می شود.
دشمنان این ایدئولوژی در حال تکوین،یکی این است که ما پوچ و مبتذل و قربانی سرمایه داری و مصرف پرستی بشویم؛دیگر اینکه قربانی مبانی ایدئولوژیک علمی انسانی بیگانه ای بشویم که به خاطر مبانی اعتقادی اش،اسلام را از بنیاد نفی می کند.
مارکسیسم در این منطقه با اسلام به این عنوان مخالف است که نیروی برخاسته ای است که جا را بر او تنگ می کند و به عنوان یک فکر،طردش می نماید.و استعمار با اسلام به عنوان نیروئی درگیر است که دارای حرکت انقلابی است و اورا به عنوان یک قدرت،نفی می کند.
اگر «جهت» وجود داشته باشد،نه تنها تخصّص،نه تنها همهء آن معارف اسلامی،حتّی خرافاتی که در اسلام آورده اند،حتّی روایات جعلی ای که در اسلام هست،حتّی همین زنجیر زنی و سینه زنی هم به درد می خورد!امّا اگر کسی جهت نداشته باشد،حتّی اگر فقط و فقط به قرآن هم مراجعه کند و به هیچ کتاب دیگر هم مراجعه نکند،نه تنها ذرّه ای ارزش ندارد،بلکه همان قرآن هم به عنوان عامل انحراف در می آید.
ادامه دارد...